هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را یده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد همسایه اش در ی مهارت دارد مثل یک راه می رود مثل ی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند. #شک
داستان کوتاه

داستان کوتاه 366

داستانک ۳۶۵

داستان کوتاه ۳۶۴

داستانک۳۶۳

داستانک۳۶۲

داستانک ۳۶۱

داستانک۳۶۰

کند ,مثل ,همسایه ,خانه ,همین ,راه ,را زیر ,آن را ,راه می ,می رود ,زیر نظر

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شهرداری و شورای اسلامی شهر شال دنیای از خوشمزه ها مشاوره تحصیلی(تیزهوشان،نمونه) kavireplusef نوشته‌های یک نویسنده کوچک کاواک اولين مجله اینترنتی اخبار حمل و نقل و سرویس دهی هشتادُ هشت بلاگ